1-روانشناسی بازار سهام
زمان فروش سهام را تشخیص دهید.
2-حاکمیت عقلانیت در معاملات سهام از منظر اندیشمندان علوم رفتاری.
3-ده اشتباه متداول سرمایهگذاران در بازار سهام.
4- ادامه- د ه اشتباه متداول سرمایهگذاران در بازار سرمایه.
روانشناسی بازار سهام
زمان فروش سهام را تشخیص دهید
گروه بورس- همانطور که خرید به موقع سهام یکی از کلیدهای پیروزی در بازار سهام است، اینکه سرمایهگذار بداند و تشخیص دهد که باید چه زمانی از سهام خریداری شده خارج شود، ملاک بسیار مهمی در تعیین سرنوشت و توفیق سرمایهگذاران در بازار سهام به شمار میرود.
بروس کاونر یکی از سرمایهگذاران مشهور دنیا در این خصوص میگوید:
«پیش از وارد شدنم میدانم از کجا خارج شوم.»
از سویی دیگر تی. رویرایس دیگر سرمایهگذار شناخته شده هم میگوید: «هنگامی که
سهام یک شرکت دیگر با معیارهای خریدتان سازگار نیست، آن را بفروشید.»
در کتاب 23 اصل موفقیت وارن بافت نیز درباره خروج به موقع از سهام نوشته شده است
که اهمیتی ندارد که چقدر زمان، انرژی و پول در سرمایهگذاری صرف میکنید، اگر روش
خروج خود را از پیش مشخص نکرده باشید، همه آنها بینتیجه خواهند بود.
به همین دلیل سرمایهگذار خبره، پیش از هر سرمایهگذاری، ابتدا میداند که چه موقع
قصد فروش دارد. روشهای خروج سرمایهگذاران مختلف با توجه به سیستم سرمایهگذاری
آنها متفاوت است. اما هر سرمایهگذار موفق روشی برای فروش دارد که برای خود او
کاملا واضح و روشن است.
روشهای خروج وارن بافت و جورجی شوارتز از معیارهای خریدشان ناشی شده است. بافت به
طور مستمر ارزش شرکتهایی را که در آنها سرمایهگذاری کرده از طریق معیارهای
سرمایهگذاری خود، ارزیابی میکند. اگرچه او تمایل دارد سرمایهگذاریهایش را برای
همیشه نگه دارد، اما زمانی که هر کدام از معیارهایش از بین روند، او آن سرمایهگذاری
در بازار سهام را خواهد فروخت، برای مثال در صورت تغییر شاخصهای اقتصادی آن کسب و
کار، از دست دادن تمرکز از سوی مدیریت، یا هنگامی که شرکت «حاشیه امنیت» خود را از
دست میدهد، او در فروش درنگ نمیکند.
یکی دیگر از مشهورترین سرمایهگذاران والاستریت هم یک نظریه کاملا متفاوت و جالب
دارد: «درسی که من فراگرفتهام این است که اگر در یک بازار در حال رشد هستید،
متوجه باشید که در واقع در حال نوسانگیری هستید نه سرمایهگذاری. همواره سود خود
را بردارید و زیانها را کاهش دهید، زیرا هنگامی که رشد به پایان میرسد رکود و
تنزل قیمت سهام میزان میتواند غیر قابل باور باشد.»
لازم است بدانید، سرمایهگذار خبره، یک سرمایهگذاری موفق را تا زمانی نگه میدارد
که دلیل از پیش تعیینشدهای برای خروج از سرمایهگذاری به وجود آید. در حالی که
سرمایهگذار بازنده به ندرت قانون از پیش تعیین شدهای برای به دست آوردن سود
دارد. او اغلب میترسد که سود کم به زیان تبدیل گردد. بنابراین سرمایهگذاری خود
را به پول نقد تبدیل میکند و همواره سودهای کلانی را از دست میدهد. در سال
2000، اطلاعات بایگانی شده شرکت وارن بافت در بورس آمریکا، آشکار ساخت که برکشایر
مقدار زیادی از سهام خود در دیزنی را فروخته است. در مجمع سالانه برکشایر در سال
2002، سهامداری از بافت سوال کرد که چرا این سهام را فروخته است. سیاست بافت این
است که او هرگز درباره سرمایهگذاریهایش نظری نمیدهد، بنابراین غیرمستقیم پاسخ
داد: «ما نسبت به ویژگیهای رقابتی شرکت نظری داشتیم که تغییر کرد.»
تردیدی نیست که دیزنی تمرکز خود را از دست داده بود و دیگر آن شرکتی نبود که فیلمهای
کلاسیک خانوادگی ماندگاری مانند «سفید برفی» و «هفت کوتوله» را میساخت. مدیر عامل
دیزنی، میکائیل ایزنر، با ذوق و شوق به شرکت خود حق خرید و فروش سهام اعطا کرده
بود و احتمالا این موضوع بافت را خشمگین کرده بود. آنها پولها را در زمان رونق
شرکتهای اینترنتی در بازار سهام به هدر داده بودند و سرمایه را در وبسایتهایی
همچون موتور جستجوی Goto.com
و خرید شرکتهای بازنده صرف کرده بودند. بسیار واضح است که چرا در سال 2000 دیزنی
دیگر با معیارهای بافت همخوانی نداشت.
بافت همچنین هنگامی که برای فرصت سرمایهگذاری بهتر به پول احتیاج داشته باشد،
سرمایهگذاریهای قبلی خود را خواهد فروخت. اما این کاری بود که بافت در روزهای
آغازین سرمایهگذاریهایش انجام میداد، هنگامی که ایدههای بیشتری نسبت به ثروتش
داشت. اما حالا با حجم بالای نقدینگی که از انتشار بیمه نامه برکشایر به دست آمد،
مشکل او برعکس شده است: ثروت او از ایدههایش بیشتر است.
سومین قانون او برای فروش، زمانی است که متوجه میشود سرمایهگذاریاش از اول
اشتباه بوده و هرگز نباید این کار را انجام میداده است.
شوارتز نیز مانند بافت قوانین روشنی برای زمان لغو یک سرمایهگذاری دارد و این
قوانین به طور مستقیم با معیارهای سرمایهگذاری او مرتبط است. او زمانی به سود دست
خواهد یافت که فرضیهاش مسیر خود را طی کند، درست مثل شاهکار او درباره پوند
استرلینگ در سال 1992. همچنین زمانی متحمل زیان خواهد شد که بازار صحت فرضیهاش را
دیگر تایید نکند.
شوارتز همواره هنگامی که سرمایهاش به خطر بیفتد سریعا عقب نشینی میکند. بهترین
مثال برای چنین حرکتی، فروش سریع سهام خریداری شده در معاملات آتی 500 S&P در زمان سقوط بازار در سال 1987 بود،
مورد فوقالعادهای که بازار نادرست بودن فرضیه شوارتز را اثبات کرد.
روشهای خروج به موقع از سهام
هنگامی که بافت، شوارتز و سایر سرمایهگذاران موفق چیزی را میفروشند، یک یا چند
روش خروج از شش روش ممکن زیر را به کار میبرند:
1. وقتی معیارها نقض میشوند؛ مانند هنگامی که بافت دیزنی را فروخت.
2. هنگامیکه اتفاق پیشبینی شده توسط سیستم آنها، به وقوع میپیوندد. برخی از
سرمایهگذاریها در پیشبینی وقوع یک اتفاق خاص شکل میگیرند. فرضیه شوارتز درباره
کاهش ارزش پوند استرلینگ، مثال خوبی در این مورد است. زمان خروج وقتی بود که پوند
از نظام نرخ ارز اروپا خارج شد.
هنگامی که بافت در قبضه کردن مالکیت سهام شرکت اقدام میکند، زمان خروج برای او
هنگامی است که مالکیت شرکت را قبضه نموده است یا معامله فسخ شود. در هر دو مورد،
وقوع یک اتفاق خاص، زمانی که سرمایهگذار اقدام به برداشت سود یا زیان خود خواهد
کرد را مشخص میکند.
3. هنگامی که هدف تعیین شده توسط سیستم تحقق یابد. برخی از سیستمهای سرمایهگذاری
قیمت نهایی را برای فروش تعیین میکنند که همان روش خروج است. این مشخصه روش
بنجامین گراهام است که در آن سهام زیر قیمت واقعی خریداری شده و زمانی فروخته میشود
که به ارزش واقعی رسیده باشد، یا دو تا سه سال بعد در صورت عدم افزایش ارزش سهام
در زمان مورد انتظار، به فروش میرسد.
4. هنگامی که سیستم سرمایهگذار علامت فروش را به روشنی مشخص و تضمین میکند. این
روش برای اولین بار توسط معاملهگران تکنیکال به کار گرفته شد که نشانههای فروش
آنها ممکن است توسط الگوی یک نمودار یا برخی شاخصهای تکنیکال دیگر ایجاد شود.
5. هنگامی که یک قانون به صورت خودکار، عملکردی را فعال میسازد. به عنوان مثال،
تنظیم توقف زیان (Stop
loss) هنگامیکه ارزش سهام به 10 درصد پایینتر از قیمت خریداری شده
برسد. قوانین خودکار مکانیکی اغلب مورد استفاده معاملهگران و سرمایهگذاران موفقی
قرار میگیرند که از رویکرد آماری استفاده میکنند. یک نمونه خیرهکننده از روش
خروج خودکار، توسط یک فرد عادی مورد استفاده قرار گرفت. قانون او این بود که هرگاه
قیمت سهامی که در اختیار دارد 10 درصد بالا یا پایین رفت، آن را بفروشد. با پیروی
از چنین قانونی او در سقوط بازار سال 1929 جان سالم به در برد، بدون آنکه هیچ
تغییری در سرمایهاش ایجاد شود.
6. هنگامی که سرمایهگذار متوجه میشود که مرتکب اشتباه شده است. تشخیص و اصلاح
اشتباهات برای موفقیت در سرمایهگذاری ضروری است.
سرمایهگذاری که معیارهایش ناقص است یا معیاری ندارد، نمیتواند از روش اول
استفاده کند و متوجه نخواهد شد که مرتکب اشتباه شده است. سرمایهگذاری که هیچ گونه
سیستمی ندارد هم نمیتواند نشانههایی را برای خود تعیین کند. بنابراین بهترین
گزینه برای او به کارگیری روش خروج خودکار است. این روش حداقل میتواند ضررهای او
را محدود کند. اما هیچ تضمینی ایجاد نمیکند که سودی به دست آورد، زیرا او اقدامی
را که سرمایهگذار خبره انجام میدهد، انجام نداده است: یعنی تعیین یک سرمایهگذاری
موفق با انتظار میانگین سود معقول و ایجاد یک استراتژی مشخص در مورد خروج از آن.
زیان را کاهش دهید تا سودتان افزایش یابد
تمام روشهای خروج در یک مورد مشترکاند: سرمایهگذار خبره، احساسات شخصی را از
مقوله فروش جدا میکند. تمرکز سرمایهگذار خبره بر روی سود و زیانی که ممکن است در
سرمایهگذاری به دست آورد نیست، بلکه بر روی پیروی از سیستمش است که روش خروج نیز
جزئی از آن به شمار میآید. یک روش خروج موفق را نمیتوان به صورت مجزا ایجاد کرد.
این روش زمانی موفق خواهد بود که نتیجه مستقیم معیارهای سرمایهگذاری و سیستم
سرمایهگذاری باشد.
به همین دلیل است که سرمایهگذار معمولی در کسب سود و متضرر شدن با مشکل روبهرو
است. او از همه جا شنیده است که موفقیت در سرمایهگذاری به «کاستن زیان و افزایش
سود» بستگی دارد. سرمایهگذار خبره نیز با این موضوع موافق است و به همین دلیل
سیستمی دارد که به او اجازه میدهد این قانون را اجرا کند. بدون چنین سیستمی،
سرمایهگذار معمولی هیچ ابزاری ندارد که زمان فروش سرمایهگذاری زیان بخش را برای
او مشخص کند یا مدت حفظ یک سرمایهگذاری سود آور را به او بگوید. او چگونه میتواند
تصمیم بگیرد که چه کاری انجام دهد؟ معمولا سود و زیان او را مضطرب میسازد. هنگامی
که در یک سرمایهگذاری با سود مواجه میشود، میترسد که مبادا این سود از بین
برود. برای رهایی از این اضطراب، او سرمایهگذاری خود را میفروشد.
البته او هنگامی که سودی به دست میآورد حتی اگر تنها ده یا بیست درصد باشد، احساس
خوبی دارد. هنگامی که متضرر میشود، از آنجایی که آن زیان را درک نمیکند، ممکن
است به خود بگوید که این فقط یک زیان جزئی است و امیدوار است که این فقط یک کاهش
جزئی قیمت باشد و به زودی به حالت اول بازگردد. اگر ضررها ادامه پیدا کند، احتمالا
به خودش میگوید هنگامیکه قیمتها به همان وضع اولیه باز گردند، سرمایهگذاریاش
را خواهد فروخت.
و اگر قیمتها همچنان کاهش یابد، ترس از کاهش بیشتر جایگزین امید افزایش مجدد میشود.
به اینترتیب در نهایت سرمایهگذاریاش را اغلب با پایینترین قیمت میفروشد.
نتیجه نهایی این است که او معمولا به یک سری سودهای کوچک دست مییابد که نمیتواند
زنجیرهای از ضررهای کلان او را جبران کند، که دقیقا مخالف روش شوارتز در کسب
موفقیت یعنی «حفظ سرمایه و بازگشت سریع از موضع سرمایهگذاری اشتباه» است.
بنابراین میتوان گفت بدون برخورداری از معیارهای دقیق سرمایهگذاری، کسب سود و
زیان، هر دو باعث اضطراب میشوند.
اکثر مردم وقتی سردرگم هستند دچار اضطراب میشوند اما باید بدون در نظر گرفتن آن
تصمیم بگیرند. سرمایهگذار میتواند در سرمایهگذاری بارها تعلل کند، اما نمیتواند
از تصمیمگیری درباره سود و زیان فرار کند. او تنها با تعیین معیار و فلسفه سرمایهگذاری
و نیز مشخص کردن استراتژی دقیق خروج از یک سهم قادر خواهد بود تا از این اضطراب
رهایی یابد.
منبع: www.bourse24.ir
حاکمیت عقلانیت در معاملات سهام از منظر اندیشمندان علوم رفتاری
میثم کریمی *
ندا گودرزی **
«هنگامی که نقشآفرینان اصلی بازارهای مالی، مردان و زنان میانسال هستند احتمال
رخداد حباب و یا سقوط قیمتی سهام کاهش مییابد».
این نظریهای است مبتنی بر مطالعات جان کوتز، مدیر ارشد
دپارتمان مدیریت مالی و پژوهش بر سلولهای عصبی در دانشگاه کمبریج. او میافزاید:
هرم جمعیتی معاملهگران در والاستریت عمدتا از مردان جوان تشکیل شده است که این
امر منجر به بروز رفتارهای افراطی در بازار میگردد: هیجانی افسار گسیخته! چنین
افراطی در بازار سهام به هیچ وجه عقلایی نبوده و از آثار زیانبار آن میتوان به
ارزشگذاری غیرواقعی داراییهای مالی اشاره نمود. چنین سناریویی مبتنی بر این
واقعیت است که قیمتهای معاملاتی، تنها ارزش ذاتی سهام را منعکس نکرده بلکه میتوانند
نمایانگر ارزش کاذبی باشند که به آن حباب قیمتی گفته میشود. این ارزش کاذب ممکن
است ناشی از این باشد که فعالان بازار امیدوارند در آینده بتوانند داراییشان را
به قیمت بالاتر از قیمت ذاتی، به فروش رسانند. و به احتمال زیاد چنین رفتاری، نقشآفرین
اصلی در ایجاد حباب معروف به حباب داتکام (حباب سهام شرکتهای اینترنتی) در سال
2000 در بازار NASDAQ
ایالات متحده داشت. در جریان ترکیدن این حباب، شرکتهای بزرگی نظیر هاتمیل و بیش
از پانزده کمپانی دیگر در حوزه فناوری اطلاعات در این بحران به شدت آسیب دیدند.
شاهدی دیگر از بروز چنین رفتاری را میتوان در بازار مسکن ایالات متحده هنگام سقوط
بازار در سال 2008 به سبب وامهای بدون پشتوانه در دو شرکت معتبر Freddie Mac و Fannie Mae مشاهده نمود. لذا جان کوتز (که شخصا
قریب به 12سال معامله گر اوراق بهادار با درآمد ثابت برای گلد من ساکس و دویچه
بانک در نیویورک بوده است ) اکنون در حال مطالعه بر روی هورمونهای معاملهگران و
سرمایهگذاران میانسال به تفکیک جنسیتی، مرد و زن، برای سنجش میزان ریسک پذیری شان
میباشد. در سال 2007 ، کوتز بر روی نمونه بزاق 250 نفر از معامله گران که عمدتا
مردان جوان بودند در ساعات مختلف روز آزمایش نمود. او به این نتیجه دست یافت که در
ساعات اولیه شروع بازار (صبح)، زمانی که هورمون تستسترون معاملهگران بالا است،
میزان اعتماد به نفس آنها هم بالاتر است. (این هورمون در مردان بیش از 10 برابر
زنان وجود دارد و ترشح آن در مردان در انتهای دهه دوم حیات به حداکثر میزان خود میرسد
– مترجم) زمانی که این افراد معاملات موفقیت آمیز انجام میدهند سطح هورمون
تستسترون آنها نیز بالاتر رفته و در نهایت باعث به سودآوری در بعد از ظهر میگردد.
تکرار این موفقیتها و افزایش هورمون موجب بروز اختلال در قضاوت معاملهگران شده و
در نتیجه باعث میشود تا آنها سهام را بیش از ارزش ذاتیاش خریداری نمایند. اعتماد
به نفسی کاذب و غیرواقعی که در حالت کلی میتواند به یک اعتقاد بی اساس در مورد
صحت توانایی شناختی، قضاوتهای بجا و استدلالات شهودی معاملهگر منجر شود. همچنین
مطالعات متعددی نشان داده است که سرمایهگذاران به تواناییهای سرمایهگذاری خود
بیش از اندازه اعتماد دارند و ریسک از دست دادن اصل سرمایه را کمتر از مقدار واقعیاش
تخمین میزنند و طبیعی است که در مورد روی دیگر ریسک یعنی بازده بیشتر نه تنها
نگرانی وجود ندارد بلکه با خوشبینی بیش از انتظاری نیز مواجه میگردند!
کوتز به این نتیجه رسید که افزایش بیش از اندازه تستسترون و تکرار در قضاوتهای
نادرست، موجب اختلال و بیثباتی در بازار سهام میگردد. سپس این تسلسل، با سقوط
ارزش سهام پرریسک و بازگشت سطح هورمون تسسترون در بدن به حالت طبیعی، پایان مییابد.
کوتز توضیح میدهد تستسترون، هورمونی است برای توصیف هیجانات و اشتیاق غیر عقلایی
وغیرمنطقی».
ضرورت کنترل احساسات سرمایهگذاران
بنجامین گراهام، ابداعکننده سرمایهگذاری در ارزش سهام، بیان کرده است که «افرادی
که نمیتوانند بر احساسات خود تسلط داشته باشند، برای انتفاع در فرآیند سرمایهگذاری
مناسب نمیباشند». از محققین برجسته در زمینه مالی رفتاری میتوان از دکتر ریچارد
تایلر، مدرس اقتصاد و علوم رفتاری در دانشکده مدیریت بوت دانشگاه شیکاگو نام برد
که در تحقیق صورت گرفته خود در سال 1985 نشان داد زمانی که سهام بر مبنای بازدهی 3
تا 5 ساله رتبهبندی میشوند، سهام با بازدهی بالاتر در سالهای بعدی بازدهی کمتری
خواهند داشت. این وضعیت را واکنش بیش از حد سرمایهگذاران نام نهادهاند. همچنین موفقیت
دانش مالی رفتاری مدیون تحقیقات پروفسور دانیل کانمن ،برنده جایزه نوبل اقتصادی،
به دلیل ورود مبانی روانشناسی به علوم اقتصادی بوده است. کانمن به همراه تیورسکی
در قالب نظریه انتظارات (1979)که چارچوبی برای توصیف تصمیم گیری سرمایهگذاران تحت
شرایط ریسک و عدم اطمینان بود نشان دادند که احساس شکست و ناراحتی سرمایهگذاران
در زمان زیان در معاملات، بالاتر از رضایت خاطری است که در یک معامله موفق به دست
میآوردند که به این استراتژی «زیانگریزی» گفته میشود. لذا افراد سعی در نگهداری
سهام زیانده، به جای فروش و رهایی از این زیان دارند. رفتار غیر عقلایی میتواند
به صورت یک وابستگی عاطفی به یک دارایی نمایان گردد. یکی از صاحبنظران در وبلاگ
خود اخیرا بیان کرده که در یک دام رفتاری قرار گرفته است.
پس از مرگ پدر بزرگش، او وارث دارایی مالی (سهام) به ارزش معامله هر سهم 25 دلار
گردید. اما زمانی که ارزش سهام به 20 دلار، سپس 10 و سپس به 5 دلار سقوط نمود او
به دلیل وابستگی احساسی نمیتوانست خود را ازهدیه پدر بزرگش جدا نماید. در نهایت،
در آوریل سال 2011، او با 90درصد زیان سهام خود را به قیمت 04/3 دلار به فروش
رساند. او در وبلاگ خود نوشته است که «در تمام مدتی که قیمت سهم کاهش مییافت، من
میدانستم که نگهداری آن امری اشتباه است اما نمیتوانستم خود را راضی به فروش آن
گردانم»
مکانیسمهای کنترلی و مدیریت رفتار
دان آریلی، اقتصاد دان علوم رفتاری در دانشگاه MIT بیان میکند که افراد باید در برابر
این چنین رفتارهای غیرعقلایی محتاط عمل نمایند لذا بازار نیازمند مکانیسمی برای
کنترل رفتارهای عجولانه و شتابزده معاملهگران و سرمایهگذاران است. او همچنین
اضافه میکند: «ما میدانیم که باید سیستمی برای منع رانندگان از ارسال پیامک در
هنگام رانندگی ابداع گردد، اما در بازارهای مالی، ما ویژگیهای رفتاری و شخصیتی
سرمایهگذاران را به حساب نمیآوریم که این موضوع موجب اختلال و انحراف در ساز و
کار بازار میگردد.»
بنابراین، در وهله اول اقتصاددانان علوم رفتاری باید نقش احساسات در تصمیمات
سرمایهگذاران را درک نمایند. برایان ناستون، دانشمند سلولهای عصبی در دانشگاه
استنفورد و کاملیا کانن، پروفسور مدیریت مالی در دانشکده مدیریت نورت وسترن کلاگ،
مغز سرمایهگذاران را در هنگام تصمیمات خرید و فروش سهام اسکن کردهاند. نتیجه
آنکه فعالیت مغز سرمایهگذاران با درجه بالاتر ریسکپذیری در قسمتی به نام Nucleus accumbens افزایش مییابد.
(این قسمت از مغز در حیوانات، زمان تلاش برای یافتن غذا یا در حیوانات شکارچی
زمانی که به دنبال طعمه خود میباشند، فعال میشود.)
در زمان تصمیمگیری این نوع سرمایهگذاران، میزان ماده دوپامین در خون افزایش مییابد.(دوپامین
مادهای است که در فرد به هنگام فعالیتهای هیجان انگیز مانند چتر بازی و گوش دادن
به موسیقی در فضای سیناپسی آزاد گشته و در خون افزایش مییابد.) سطح دوپامین بالا
در سرمایهگذار موجب رفتارهای ریسکی در او میشود. بر عکس، فعالیت مغز سرمایهگذاران
ریسک گریز در قسمت دیگری به نام anterior
insula که نقش اساسی در احساساتی مانند ناراحتی یا عصبانیت بازی میکند،
افزایش مییابد.
برایان ناستون بیان کرده که با تحلیل دلایل هیجانات سرمایهگذاران میتوان به آنها
در اتخاذ تصمیمات صحیح و بهتر کمک کرد. یکی از موضوعات مورد پژوهش ناستون که هم
اکنون بر روی آن تحقیق میکند، یافتن راه حلی برای جلوگیری از قربانی شدن سرمایهگذاران
در دام رفتار غیر عقلایی است. ناستون با استفاده از تکنولوژی تصویرپردازی مغز در
حال بررسی نتایج حاصل از این رفتار سرمایهگذاران میباشد. او اظهار کرده که به
نظر میرسد افراد ناآگاه عمدهترین قربانیان این رفتار هستند، اگر چه او احتمال
داده است که بسیاری از افرادی که مغز آنها در مورد سود بالقوه یک معامله آن قدر
هیجان زده میشود که به جز پذیرش ریسک به امر دیگری فکر نمیکند یا حتی سرمایهگذارانی
که به صورت تفریطی در مورد انجام یک معامله ترس دارند نیز از این دام رفتاری به
دور نیستند.
نتایج این تحقیقات در نهایت چه چیزی را روشن میسازد؟
ممکن است روزی تمامی سرمایهگذاران و معاملهگران دستگاهی متصل به رایانههای خود
داشته باشند که با اسکن قشرهای مغزی افراد و میزان سطح تستسترون آنها در چند صدم
ثانیه در مورد انجام معاملاتشان به آنها هشدار دهد. یا ممکن است تحقیقات امروزی
منجر به ساخت دارویی برای عقلایی کردن بعضی رفتارهای آدمی شود.
اگرچه این پیشبینیها ممکن است در حال حاضر تخیلی و دور از ذهن به نظر آید، اما
به گواه تاریخ بسیاری از مسائل علمی– تخیلی بعدها به دانش و فناوری تبدیل شدهاند.
*معاون سرمایهگذاری شرکت سرمایهگذاری بوعلی
karimi@buali.com
**دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت مالی
ngoodarzi66@gmail.com
ده اشتباه متداول سرمایهگذاران در بازار سهام
گروه بورس- در دنیای مجازی برخی نوشتهها توسط سرمایهگذاران وجود دارند که به سبب غنای مطلب و کاربردی بودن محتوای آنها به طور مکرر در سایتها و وبلاگهای متنوع نقلقول میشوند.
در مطلب «گشتی در وب» امروز یکی از این دست مطالب که سالها قبل توسط آقای امیر افسر تدوین شده است را نقل میکنیم:
در بازار سهام معمولا برخی از سرمایهگذاران وجود دارند که متاسفانه هرچه شما سعی کنید از ضرر کردن آنها جلوگیری کنید، آنها به حرف شما گوش نمیکنند، مگر تا زمانی که دیگر خیلی دیر شده است. تنها پس از باختن همه دارایی خود، آنها میپذیرند که اشتباه کردهاند. در واقع بزرگترین اشتباهی که ممکن است شما مرتکب شوید این است که تشخیص ندهید که دارید اشتباه میکنید. آشکارترین نشانه انجام اشتباه توسط شما، ضرر کردن شما است. ضرر بیش از 10 درصد در یک سرمایهگذاری علامت بروز یک اشتباه است. به خاطر داشته باشید که هدف شما از سرمایهگذاری در بازار سهام، از دست دادن سرمایه نیست. هدف این نوشتار کمک به شما در جلوگیری از بروز اشتباهاتی است که دامنگیر بسیاری از سرمایهگذاران و معاملهگران میشود پس از مطالعه این اشتباهات متوجه خواهید شد که بیشتر وقتها ما خود بزرگترین دشمن خود هستیم!
اشتباه شماره 1: عدم فروش سهام در حال تنزل
به دلایل متعدد، برخی افراد سهام در حال تنزل خود را مدتی طولانی نگه میدارند. عدم توانایی گریز از این موقعیتهای زیانبار، احتمالا دلیل اصلی تخریب سرمایه بسیاری از سرمایهگذاران و تاجران است. معمولا حفظ سهام در حال تنزل توسط افراد، دلایل روان شناختی دارد. اگر برای جلوگیری از ضرر، یک سهام را بفروشید، ممکن است به خاطر اینکه زودتر آن را نفروختهاید خود را سرزنش کنید. صرف نظر از اینکه سهام را به چه قیمتی فروختهاید، همیشه پس از فروش آن ممکن است تصور کنید که میتوانستید بهتر از این عمل کنید. بسیاری از افراد تصور میکنند که در انتخاب سهام، هرگز دچار اشتباه نخواهند شد، سایر افراد نیز خود را امیدوار میکنند که بالاخره یک روز قیمتها به حالت مطلوب برخواهد گشت. در زمانی که بازار سهام رونق زیادی دارد، هنگام افت ارزش سهام به میزان 10 تا 15 درصد، مردم نه تنها سهام خود را نمیفروشند، بلکه سهام بیشتری را نیز میخرند. اگر چه آنها میتوانند با فروختن سهام از افزایش ضرر جلوگیری کنند، اما از این کار خودداری میکنند. برای به حداقل رساندن ضرر، قبل از خرید اولین سهام باید یک برنامه مشخص را طراحی کنید. مهمترین قانونی که شما همواره باید به خاطر داشته و به آن عمل کنید، این است که اگر در یک سرمایهگذاری ضرر شما به بیش از 10 درصد رسید، آن را بفروشید. شما ضرر میکنید به همین دلیل سهام خود را میفروشید. هنگام خرید سهام میتوانید یک در خواست مانع ضرر (Stop loss order) را تنظیم کرده و از شرکت کارگزاری بخواهید که در صورت کاهش سهام به میزان 10 درصد آن را بفروشد. همچنین میتوانید این موضوع را به خاطر بسپارید تا هنگام تنزل ارزش سهام، خودتان آن را بفروشید. نکته اصلی سرعت عمل در هنگام افت ارزش سهام است. William O.neil پیشنهاد میکند که با کاهش ارزش سهام به میزان 8 درصد آن را بفروشید. حتی اگر شرکتی که سهام آن را خریدهاید، یک شرکت معتبر است، اگر قیمت سهام آن پایین آمد، فورا قانون 10 درصد را به کار بگیرید. (البته استثنائاتی برای این کار وجود دارد، اگر شما سهام را به قیمتی که حدس میزنید پایینترین حد قیمت آن سهام است، خریدید و به نظر میرسد که پس از کاهش 10 درصدی ارزش آن، مجددا رونق گیرد و ارزش آن بالا رود، نگه داشتن آن عمل معقولی است. قانون 10 درصد برای سرمایهگذاران و معاملهگران بینظم طراحی شده است تا نگذارند یک ضرر کوچک به یک ضرر بزرگ تبدیل شود).
اشتباه شماره 2: اجازه میدهید که سهام برنده شما تبدیل به سهام بازنده شود
اگر شما یک سهام را بفروشید تا سود آن به دستتان برسد، ممکن است بعدا این گونه احساس کنید که اگر کمی دیرتر سهام را فروخته بودید، پول بیشتر به دست میآوردید. برخی افراد در یک بازار سهام، چندین میلیون تومان پول به دست میآورند، اما مجددا قیمتها به حالت عادی برمیگردد و این پولها محو میشود. بسیاری از افراد به این نکته توجه نمیکنند که چنین فرصتهایی ممکن است هیچگاه تکرار نشود. عدهای نیز نه تنها سود حاصل از این سرمایهگذاری را از دست میدهند، بلکه اصل سرمایه را نیز میبازند. برای این افراد، آنچه دردناکتر از عدم کسب سود است، این است که ابتدا برنده بازار بودهاند اما بعدا تمام سرمایه را از دست دادهاند. مثالی از این مورد، شرکت سوئدی Ericsson است که در سال 1998 میتوانستید سهام این شرکت مخابراتی را به ارزش 20 دلار بخرید. از آن زمان، سهام این شرکت رو به رشد گذاشت تا اینکه یک سال بعد به 90 دلار رسید. اگر شما فرد خوششانسی بودید، میتوانستید در همان زمان، تمام سهمهای خود را به قیمت 90 دلار بفروشید، اما در عوض بسیاری از مردم، آن قدر این سهام را نزد خود نگه داشتند تا اینکه در سال 2002 ارزش سهام آن به 1 دلار رسید. هزاران سرمایهگذار سوئدی و آمریکایی، سرمایه خود را درEricsson (و بسیاری از سهامهای بخش تکنولوژی) از دست دادند. اگر شما یک سهام برنده را دارید، احتمالا تصور میکنید که فروختن زود هنگام آن، کار احمقانهای است. این تصور باعث میشود که شما یک شیوه فروش افزایشی را انتخاب کنید. یکی از سرمایهگذاران خبره نام این شیوه را طرح 30-30 گذاشته است. اگر سهام شما بیش از 30درصد رشد داشت، 30درصد از سهام خود را بفروشید. به این ترتیب هم احساس پشیمانی پس از افت قیمت را از بین میبرید و هم احساس خوشحالی پس از رشد آن را به دست میآورید. به همین جهت برخی از معاملهگران موفق معتقدند: فروختن زودهنگام سهام، مطمئنتر از نگه داشتن طولانی مدت آن است. آیا میدانید عدم فروش سهام در هنگام رشد آن، توسط افراد، چند میلیارد تومان در سال به سرمایهگذاران خسارت وارد میکند؟ متاسفانه بسیاری از مردم، نظم و انضباط لازم را ندارند تا هنگامی که قیمت سهام به اندازه کافی بالا رفت آن را بفروشند. اگر شما به قدری روی یک سهام، سود کردید که شما را ارضا میکند، 30درصد از این سهام را بفروشید. در این صورت شما بخشی از سود خود را تثبیت میکنید، ضمن اینکه هنوز فرصت ارزیابی سبد سهام خود را نیز دارید.
اشتباه شماره 3: برخورد احساساتی در هنگام انتخاب سهام
دلیل اینکه بسیاری از افراد نباید در بازار سهام شرکت داشته باشند، عدم توانایی کنترل احساساتشان است. هنگام سرمایهگذاری در بازار سهام، بسیاری از افراد تحت تاثیر احساسات خود، تصمیمات اشتباهی را اتخاذ میکنند. در واقع، احساساتی شدن شما، نشانه این است که در بازار سهام ضرر خواهید کرد. شما باید به همان اندازه که در صف سوپرمارکت منتظر میمانید، برای به دست آوردن پول در بازار سهام نیز از خود صبر و حوصله نشان دهید. مشکلی که معمولا دامنگیر بسیاری از افراد میشود، اعتماد به نفس بیش از اندازه است. اگر چه مقداری اعتماد به نفس برای شروع سرمایهگذاری لازم است، اما رها کردن کنترل احساسات، کاری خطرناک است. یکی از دلایل پایان یافتن بازار پر رونق اخیر، این بود که بسیاری از مردم، سودهای کلانی به دست میآوردند و تصور میکردند که افراد نابغهای هستند. یک گفته قدیمی وجود دارد که میگوید: «در بازار پر رونق، هیچ نابغهای وجود ندارد.» در واقع، کسب سود توسط بسیاری از افراد، نتیجه قدرت بازار سهام است. قبل از فروپاشی بازارهای پر رونق سهام، بسیاری از سرمایهگذاران به قدری حریص شده بودند که نمی توانستند درست فکر کنند. علائم این حرص، همه جا را گرفته بود؛ هزاران نفر شغل اصلی خود را کنار گذاشتند تا تبدیل به تاجران هر روزه سهام شوند. قیمتهای سهام در شرکتهایی که سودی نداشتند، در هر روز افزایش سریعی مییافت. بسیاری از شرکتها، در طول یک سال بیش از 100 درصد افزایش قیمت داشتند. مردم با تحلیلگران بازار مانند ستارگان سینما برخورد می کردند. با افتهای ناگهانی ارزش سهام در بورس، امید جای حرص را گرفت. در واقع، امید چیز خطرناکی است. در زندگی، همواره امید به حل شدن مشکلات وجود دارد، اما در بازار سهام، امید موجب تخریب سبد سهام میشود. اگر تنها دلیل نگه داشتن سهام توسط شما، امید به رشد آن است بدانید که به سمت ضرر و زیان در حال حرکت هستید. یکی از سرمایهگذاران موفق در این رابطه میگوید: «مردم موقعی که باید امیدوار باشند میترسند و زمانی که باید بترسند، امیدوار میشوند». موفقترین سرمایهگذاران کسانی هستند که در خرید سهام خود، غیر احساساتی برخورد میکنند. آنها در هنگام تصمیمگیری دچار حرص، ترس و امید نمیشوند و فقط به جنبههای تکنیکی کار و اطلاعات اساسی توجه میکنند. در سال 1929 و 1987 ترس شدیدی، بازار بورس آمریکا را فرا گرفت. مردم فکر میکردند که ارزش سهام آنها به صفر خواهد رسید و خواستار خروج از بازار سهام با هر قیمتی بودند. درست در همین زمان، مشخص شد که سال 1987 در واقع شروع یک بازار پررونق است. از طرف دیگر در سال 2000، مردم هنگامی که میبایست در مورد آینده بازار سهام، بیمناک باشند، بسیار امیدوار بودند که البته با سقوط سنگین و ترکیدن حباب به سختی تنبیه شدند.
اشتباه شماره 4: اختصاص دادن تمام پول به یک یا دو سهام
یکی از مشکلاتی که در صورت سرمایهگذاری مستقیم روی سهام، توسط عده زیادی از مردم بروز میکند، این است که بیشتر مردم پول کافی برای خرید چندین سهام و ایجاد تنوع در آنها را ندارند. (به طور کلی، هیچ سهامی نباید بیش از 10 درصد از سبد سهام شما را تشکیل دهد) اگرچه ایجاد تنوع، سودهای شما را محدود میکند، اما در مواقعی که یکی از سرمایهگذاریهای شما، در آستانه ضرر قرار میگیرد، بقیه سرمایهگذاریها آن را جبران میکنند.
اگر توان خرید بیش از یک یا دو سهام را ندارید، چندین کار میتوانید انجام دهید. اول اینکه، میتوانید سهام شرکتهای سرمایهگذاری را بخرید تا به این ترتیب، بتوانید با پرداختن بخشی از قیمت بازار، تمامی آن را بخرید. دوم اینکه از یک مشاور سرمایهگذاری خبره برای مدیریت سبد سهام و ایجاد تنوع در آن استفاده نمایید. اگر احساس میکنید باید همه پول خود را روی یک یا دو سهام سرمایهگذاری کنید، بهتر است سهام شرکتهای محافظه کار را که نسبت P/E کمتر از متوسط بازار دارند را خریداری کنید.
موارد استثناء
اگر شما یک سرمایهگذار کوتاه مدت سهام هستید، اختصاص تمام دارایی به یک یا دو سهام، ممکن است برایتان نتیجهبخش باشد. مثلا برخی از سرمایهگذاران بر روی یک سهام خاص تمرکز میکنند. اگر شما یک فرد ماهر بوده و شناخت کافی از سرمایهگذاری خود داشته باشید، بهتر میتوانید راجع به زمان خرید یا فروش سهام خود تصمیم بگیرید. مسلما این روش برای نوسانگیران مناسبتر است تا برای سرمایهگذاران. البته با سرمایهگذاری تمام پول روی یک سهام ممکن است شما به سود زیادی برسید، اما این کار بیشتر شبیه یک ریسک است. برای کاهش ریسک، بهتر است تمام پول را روی یک شرکت سرمایهگذاری، سرمایهگذاری کنید نه روی یک سهام. ادامه مطلب اشتباهات سرمایهگذاران در بازار سهام را در ستون «گشتی در وب» فردا بخوانید.
AmirAfsar87@yahoo.com
دامه- د ه اشتباه متداول سرمایهگذاران در بازار سرمایه
گروه بورس- در مطلب روز گذشته چهار اشتباه متداول سرمایهگذاران به نقل از آقای امیر افسر را مرور کردیم اینک به شش اشتباه باقیمانده توجه کنید:
اشتباه شماره 5: شما قادر نیستید در آن واحد هم منظم باشید و هم انعطافپذیر: تقریبا هر سرمایهگذار حرفهای، میداند که عدم وجود نظم و انضباط، مهمترین عامل ضرر و زیان بسیاری از مردم است.
اگر شما فرد منظمی هستید، پس حتما یک استراتژی، یک برنامه و یکسری مقررات را دارید و بدون توجه به احساسات خود، فقط پایبند به استراتژی، برنامه و مقررات خود هستید. انضباط یعنی داشتن شناخت کافی برای اینکه بدانیم چه باید انجام دهیم (بخش آسان) و داشتن اراده و انگیزه برای عمل کردن آن (بخشمشکل).
انضباط یعنی اینکه شما باید به استراتژی خود پایبند بوده و از مقررات خود پیروی کنید. این انضباط، برای سرمایهگذاران و مدیران مالی موفق، بسیار به کار میآید، اگرچه این ایده درست است که برای موفقیت در بازار سهام نیاز به نظم و انضباط است، اما شما باید بتوانید بین انضباط و انعطافپذیری، توازن برقرار کنید. برخی سرمایهگذاران آن قدر سرسختانه به انضباط اهمیت میدهند که هنگامی که جریان بازار و سهام به ضرر آنها پیش میرود، هیچ واکنشی از خود نشان نمیدهند. بسیاری از افراد به همین دلیل، سرمایه خود را از دست میدهند.
اشتباه شماره 6: شما از اشتباهات چیزی نمیآموزید: با تجربهترین سرمایهگذاران و معاملهگران سهام، میدانند که شما از شکستهای خود بیش از موفقیتهایتان، درس میگیرید. یکی از بدترین اتفاقاتی که برای سرمایهگذاران مبتدی در طی چند سال گذشته پیش آمد، کسب سود سریع و آسان در بازار بود. هنگامی که این سودآوری آسان پایان یافت و بازار دچار آشفتگی شد، بسیاری از این افراد واقعا نمیدانستند چه باید بکنند. زیرا آنها طعم ضرر و زیان را نچشیده بودند. پس به خاطر داشته باشید که از دست دادن پول هم برای شما مفید است (البته به شرط اینکه تمام آن را از دست ندهید!) در واقع، ارزش آن را دارد که مقدار کمی در بازار ضرر کنید تا در آینده از زیانهای بزرگ در امان باشید. اگر ضرر شما در بازار به بیش از 10 درصد برسد، تقریبا کاری نمیتوان برای جلوگیری از آن انجام داد. در این حالت، باید به اشتباهات خود فکر کنید. هرگز نباید به گونهای عمل کنید که انگار ضرر شما فقط روی کاغذ است و در آینده جبران خواهد شد. در بازار همیشه همهچیز بر وفق مراد شما پیش نمیرود. باید ضرر را پذیرفت و از تکرار اشتباهات جلوگیری کرد. پس از طی این مراحل، استراتژی سرمایهگذاری خود را دقیقا مرور کنید. باید محیط بازار را به خوبی شناخته و هر سهامی که خریدهاید را به خوبی تجزیه و تحلیل نمایید. اگر بعد از تجزیه و تحلیل شما، اگر باز هم دچار ضرر شدید باید استراتژی خود را اصلاح و بازبینی کنید.
اشتباه شماره 7: شما به افراد در حال اشتباه، گوش میکنید یا از آنها راهنمایی میگیرید: اگر با شنیدن عبارت تجزیه و تحلیل، تعجب میکنید راه سادهتری هم برای انتخاب سهام وجود دارد. با استفاده از راهنماییهای اشخاص مختلف شما میتوانید بدون هیچ زحمتی به کسب سود بپردازید. در واقع، یکی از آسانترین راههای از دست دادن پول، گوش دادن به راهنماییهای اقوام و آشنایان ناآگاه است. این افراد، شما را به خرید یک سهام تشویق میکنند. چون نپذیرفتن یک پیشنهاد که پول زیادی را در پی خواهد داشت، کار مشکلی است. اگر کسی به شما گفت که این سهام هرگز دچار تنزل نخواهد شد، مقدار کمی از آن سهام (حداکثر 500 سهم) را بخرید. اگر در این سرمایهگذاری شکست خوردید (که احتمال آن نیز زیاد است) کمتر ضرر خواهید کرد و ضمنا یک درس باارزش را نیز میآموزید. اما آیا برای انتخاب سهام باید به کارشناس مراجعه کرد؟ فراموش نکنید که برخی از به ظاهر کارشناسان، انتخابکنندگان بسیار بدی برای سهام هستند. برخی تحلیلگران دروغ میگویند، اقتصاددانان در مورد اقتصاد قضاوت درستی نمیکنند، CEOها بسیار خوشبین هستند و بعضی شرکتهای حسابداری نیز ارقام را بیش از حد بزرگ میکنند. در همین حال، سرمایهگذاران حریص و تنبل، براساس گفتههای مردم، اقدام به خرید سهام مینمایند. بهترین نصیحتی که میتوان به شما نمود، یک جمله ساده است: گوشهای خود را در این بازار بسته نگه دارید.
اشتباه شماره 8: همرنگ جماعت شدن: آیا میخواهید ضرر کنید؟ اگر میخواهید، هر کاری که دیگران میکنند شما هم همان را انجام دهید. متاسفانه، این کار مشکلی است که بخواهید متفاوت از دیگران فکر کنید. اگر زندگی بزرگترین سرمایهگذاران و تاجران گذشته را مرور کنید، مشاهده میکنید که آنها معمولا در خلاف جهت بقیه حرکت میکردند. این کار به معنای خرید سهام موقعی که مردم آن را میفروشند و فروش آن در زمانی است که دیگران آن را میخرند. اگر شما روانشناسی رفتار گروه را مطالعه کنید، درمییابید که در بسیاری از دورههای تاریخ، شاهد «جنون جمع» بودهایم. اگرچه بقیه مردم هم میتوانند برنده باشند، اما این موضوع زیاد طول نمیکشد. همان طور که گفته شد، یکی از نشانههای فروپاشی یک بازار پررونق، حالتی است که به نظر میرسد همه در بازار سهام حضور یافتهاند. برعکس، یکی از نشانههای پایان یک بازار آشفته، این است که مردم از سرمایهگذاری در بازار بیم دارند. هنگامی که تقریبا همه از سرمایهگذاری خودداری میکنند، بازار راکد به پایان خواهد رسید، اما متاسفانه کسی این پایان را اعلام نمیکند. شما باید خودتان این وضعیت را تشخیص دهید.
توجه کنید که برداشتهای افراد از وضعیت بازار، سریعا تغییر میکند. در آستانه بهبود وضعیت بازار، معمولا عامه مردم نسبت به آن لجوج و بدبین میشوند. از نشانههای این وضعیت، کاهش علاقه مردم به خواندن کتابهای مربوط به بازار سهام، عدم علاقه به صحبت در مورد بازار سهام، بروز آثار رفاه معکوس در جامعه مانند کاهش فروش وسایل تجملی است. اگر شما یک فرد آگاه باشید، باید در چنین مواقعی به دنبال بهترین فرصتهای خرید سهام ارزان بگردید.
اشتباه شماره 9: عدم کسب آمادگی برای مواجهه با بدترین شرایط: قبل از ورود به بازار سهام، شما باید خود را آماده کنید. اگرچه همواره باید امیدوار به بهترین حالات باشید، اما باید خود را برای بدترین شرایط نیز آماده کنید. بزرگترین اشتباهی که اکثر سرمایهگذاران میکنند، این است که فکر میکنند قیمت سهام آنها هرگز پایین نخواهد آمد. آنها هرگز خود را برای یک بازار کساد، رکود، آشفتگی بازار و هر نوع اتفاق غیرمنتظرهای آماده نکردهاند. حتی در مواقعی که احتمال بروز یک فاجعه مالی نیز وجود ندارد، بهتر است یک طرح ضد آشفتگی را براساس عقل و منطق ترتیب دهید، در زیر چند مرحله را که شما میتوانید برای حفظ سبد سهام خود انجام دهید، میبینید:
1- بیشتر پول خود را نقد کنید: هنگامی که پول شما به صورت نقدینگی باشد، (از جمله پول نقد یا اوراق مشارکت) تصمیمگیری معقولانه در مورد نحوه سرمایهگذاری آن، کار راحتتری است. در مواقع بحرانهای اقتصادی و سقوط بازار، نشستن بر روی نقدینگی بهترین حالت حفظ پول است.
2- کمتر تجارت کنید: اگر یک معاملهگر حرفهای سهام هستید، تعداد سهمهای مبادله شده توسط خود را کاهش دهید. هر چه که به دست آوردن پول از بازار سهام مشکلتر میشود، برخی از مردم به اشتباه سعی در برگرداندن سودهای از دست رفته دارند. یادتان باشد که قدرت حرص و طمع بیشتر از ترس میباشد.
3- بیشتر تحقیق کنید: اگر وارد بازار آشفته طولانی مدتی شدید، برای مطالعه بازارها، خواندن کتابها و تجزیه و تحلیل تکنیکی بازار، وقت بگذارید. هرگاه بازار به شرایط عادی خود بازگشت، شما برای انتخاب مجدد سهام مناسب، آمادگی لازم را خواهید داشت.
اشتباه شماره 10: مدیریت غلط پول یا از دست دادن فرصتهای سودآور: مدیریت پول، برای بسیاری از افراد کار مشکلی است، اما یکی از شرایط ضروری موفقیت در بازار است. در پایان، آنچه اهمیت دارد این است که چقدر پول را نگه میدارید نه اینکه چقدر پول را به دست میآورید. آیا میخواهید راز به دست آوردن پول در بازار سهام یا هر سرمایهگذاری دیگری را بدانید؟ راز آن این است که هیچ پولی را از دست ندهید! مسلما کمتر سرمایهگذاری پیدا میشود که ضرر نکرده باشد، اما هرگز نباید از تلاش بازایستاد. به همان اندازه که مدیریت غلط پول، زیانآور است، از دست دادن فرصتهای سودآور نیز یک ضرر محسوب میشود. کمی احساس ترس ممکن است برای جلوگیری از زیان مفید باشد، اما ترس بیش از اندازه در بعضی موارد باعث میشود که شما یک فرصت سرمایهگذاری یا تجارت سودآور را از دست بدهید. این ترس از زیان است که بسیاری از افراد را از خرید یا فروش به موقع سهام باز میدارد. معمولا ترس از فقدان اطلاعات کافی ناشی میشود. مسلما، شما تمامی اطلاعاتی که برای موفقیت صد در صد لازم است را ندارید. شما باید بر مبنای بهترین اطلاعاتی که دارید، تصمیمگیری نمایید. در اکثر موارد این تصمیمگیری اشتباه خواهد بود، زیرا اغلب، اطلاعات کافی برای یک تصمیمگیری کاملا فاقد ریسک را در اختیار ندارید. اما به هر حال باید به تلاش خود ادامه دهید. ترس از ضرر، بسیاری از افراد را بهطور کامل از تصمیمگیری عاجز مینماید.
AmirAfsar87@yahoo.com